دچار باید بود... « یا حنّان » بالاخره آذر رسید... و حالا دارد تمام می شود. آذر ی که برای من و تو پر از خاطرات شیرین است. از اولین روز آشنایی مان گرفته تا هزار و یک خاطره شیرین دیگر. . . . گرچه پرکشیدن پدربزرگ، آذر امسال را به قدری به کاممان تلخ کرد که فراموشمان شد همه شیرینی هایش! و در میان این تلخی بزرگ که تمام روزهای آذر91 را برایمان تیره کرد، یک روز روشن بود... خاطره اولین دیدارمان و احساس خوبی که بعد از 4سال از به یاد آوردنش داشتیم. گرچه این تنها احساس خوبی بود که در تمام این ماه تجربه کردیم.
زیبا...
زیبا هوای حوصله ابری است
...
.: محمد رضا عبدالملکیان :.
پ.ن: گاهی فکر می کنم هیچ چیز زندگی بدون تو برایم معنا ندارد، حتی بی حوصلگی! « والسّلام » نوع مطلب : دچار نامه، برچسب ها : لینک های مرتبط : ![]() برای خواب ترد و دلاویز نیلوفر، همیشه فاصله ای هست. دچار باید بود وگرنه زمزمه حیرت میان دو حرف حرام خواهد شد. دچار یعنی... مدیر وبلاگ : فُطرُس مطالب اخیر آرشیو وبلاگ پیوندها نویسندگان صفحات جانبی آمار وبلاگ
|